۱۳۹۶ آبان ۱۴, یکشنبه

به يادِ رفيق عزيزمان امير حسن پور



 با تجدید انتشار مقاله آتش 59 در مورد «مصاحبه با امیر حسنپور دربارهی روژاوا و گروههای چپ در کردستان»

از نشریه آتش - شماره 69
رفيق امير در تاريخ 3 تير 1396 پس از سالها مبارزه با سرطان در شهر تورنتوي کانادا درگذشت. ما رفيقي کمونيست را از دست داديم که ياورمان بود، آموزگاري دوستداشتني و آگاه که هيچگاه از ياد دادن و ياد گرفتن و اميد دادن به رهايي از نظامِ استثمارِ طبقاتي  دست بر نداشت. رفيقي با دانشي عميق و گسترده از علمِ انقلاب و همواره پرسشگر و جستجوکننده براي يافتن راه رهايي از شرِ نظامِ سرمايهداري امپرياليستي و متکي بر بزرگترين دستاوردها و تجارب انقلابي. رفيقي که به استعاره، تولد خود را همزمان با اولين موج بزرگِ جنبش بين المللي کمونيستي، يعني کمونِ پاريس، نخستين دولتِ نطفهاي ديکتاتوري پرولتاريا، ميدانست. رفيقي که استوار بر فرازِ بلندترين قله‌‌هاي علمِ کمونيسم انقلابي از مارکس تا به کنون قرار ميگرفت و تجارب گرانمايه و متنوع خود را  در مبارزه براي رهايي بشر از استثمار و ستم طبقاتي در اختيار قرار ميداد و صميمانه به تجارب نسل نوينِ کمونيستهاي انقلابي گوش مي داد. شادمان بود ازاينکه چنين نسلي پا به ميدان مبارزه گذاشته و راه را ادامه ميدهد. خوشحال بود ازاينکه از درونِ اين نسل، پيشرواني برخاستهاند که نسلِ کمونيستهاي قديمي و پابرجا و آرمانگرايي علمي آنان را عينِ واقعيت و راهگشا براي انقلاب کمونيستي ميدانند.
امير، تاريخِ واقعي انقلابات کمونيستي را تشريح ميکرد، بر دستاوردهاي اين تاريخ براي رهايي انسان از نظامِ استثمار تاکيد ميگذاشت و همزمان کمبودها و اشتباهات را براي ترسيمِ دنيايي بهتر، تحليل ميکرد.
بيترديد جنبش بينالمللي کمونيستي و جنبشِ انقلابي ايران يکي از آگاهترين، شريفترين، صادقترين ياران و همراهانِ هميشگي خود را از دست داده است. هرچند اندوه از دست دادنِ امير از کوه سنگينتر است اما گسترة آنچه امير ميخواست و مروجش بود، دريايي چنان وسيع و عميق است که بتوانيم غمِ از دست دادنِ او را به تلاش و مبارزه براي رسيدن به جهاني کمونيستي که همواره منشاء و انگيزة مبارزاتي امير بود، تبديل کنيم.
امير، چند ماه پيش از درگذشتش کتابي را با عنوانِ «بر فرازِ موجِ نوينِ کمونيسم» انتشار داد. اين کتاب در ايران زيرزميني به چاپ رسيده است. متن کاملِ اين کتاب که شامل مقالات متعددي از امير است در سايت  www.cpimlm.com در دسترس ميباشد.
در شمارة 59 نشرية آتش، مصاحبهاي با امير تحت عنوانِ «معرفي يک مصاحبهي الهامبخش»، منتشر شد. به يادِ رفيق امير و براي معرفي دوبارة خط فکري و ايدئولوژي او به خوانندگان، بخشهايي از اين مصاحبه را تجديد چاپ ميکنيم.(1)
******
«گفتگوي اخير رفيق امير حسنپور با عنوانِ «مصاحبه با امير حسنپور دربارهي روژاوا و گروههاي چپ در کردستان»، گفتاري کمونيستي است. در اين مصاحبه، رفيق امير در چارچوبِ روژاوا و تجارب يک منطقه باقي نميماند و ما را با نگاهي کمونيستي به تجربيات دو انقلاب بزرگ قرن بيستم (انقلاب سوسياليستي شوروي 1956- 1917 و انقلاب چين 1976 - 1949) ميبرد و تصويري از جهان سرمايهداري امپرياليستي، تلاشِ کمونيستها براي بههم زدن آن و جايگزين کردن دنيايي بهتر، دستاوردها و شکستها و پيچيدگيهاي مبارزه طبقاتي ارائه ميدهد.
تاکيدات امير به روي اين واقعيت که سوسياليسم برعکس ديگر نظامهاي طبقاتي پيشين بهطورِ خودبهخودي از بطنِ سرمايهداري زاده نميشود و گذار به کمونيسم پروسهاي است کاملا آگاهانه، با سياست و نقشه و برنامهريزي و آموزش و در راس همه اينها با درک تئوريکِ درست از اوضاع، با درکِ علمي از جامعه و تضادها... بيانِ يک رويکرد ماترياليستي ديالکتيکي است. امير در مقابلِ اين سوال که اوضاع کردستان و روژاوا را چگونه ارزيابي ميکند از مباحثِ کلانِ مربوط به سرنوشتِ بشر و سيارهي زمين آغاز ميکند و اجزا را در اين کليت قرار داده و پاسخ ميدهد: «فقط به کردستان و منطقه نگاه نميکنم. براساس دنيايي که در آن بهسر ميبريم و به کدام سمت ميرود و مشکلات چي هست نگاه ميکنم و آينده خوبي نهتنها براي روژوا بلکه براي هيچ بخش دنيا نميبينم... سرمايهداري نهتنها بشريت را تهديد ميکند بلکه امکانِ باقي ماندنِ زندگي در کره زمين را هم تهديد ميکند. مساله، کلا مرگ و زندگي براي بشريت است و کردستان جزيي از اين وضعيت است.... اگر بخواهم چيزي در مورد روژاوا يا بخشهاي ديگر کردستان فکر کنم نميتوانم از اين چارچوب تاريخي جهاني خارج بشوم... ضرورت تاريخي است که جلوي اينها گرفته بشود و دنياي ديگري خلق کرد».
اما رفيق امير در اين نقطه توقف نميکند و براي ما از کمونيسم نوين و نيازِ به آن صحبت ميکند و ميگويد: «اصولِ اين کمونيسمِ نوين، پرداخته شده است». امير در پاسخ به اين سوال که آيا شکستها و عقبگردهاي جنبشِ کمونيستي موجب بدبيني او شده است، پاسخ ميدهد: «... به هيچوجه. چيزي که ميگويم ايناست که با کمونيسمي که در قرن 20 ام تجربهاش را داشتيم و تئوريهايش، ديگر نميشود ادامه داد. نياز به کمونيسم نوين است که بفهمد آن اشتباهات چه بوده. مساله اين است که خود تئوريهاي مارکسيستي هم اشکالاتي داشت. مارکس و انگلس و لنين و مائو با اينکه درمجموع، درک علمي از جامعه و گذشته و آينده داشتند اما اشکالاتي در ديدشان بود. بايد از اينها جمعبندي کرد. بايد يک کمونيسم نوين ساخت و اين بهواقع ساخته شده است. اين کمونيسم نوين که لازم است داشته باشيم براي مقابله با اين دنيا و آلترناتيو واقعي گذاشتن در مقابلش [نياز است]. يک کمونيسم جديد است که با مشکلات خودِ تئوري مارکسيستي هم خطکشي ميکند... و با تجربههاي تاريخي هم. کمونيسمي است که حتا به مارکس و لنين هم انتقادات متدولوژيک و فلسفي دارد در زمينههايي [که] بسيار فرعي و ثانوي بوده ولي بوده. بدونِ درکِ علمي از جامعه و تاريخ و از آينده، سرمايهداري اجازه نفياش را نميدهد و دولت سرمايهداري نقش بسيار مهمي در اين پروسه و مخالفت با اين دارد. اين کمونيسم نوين بعد از سقوطِ آخرين کشور سوسياليستي (چين) در سالِ 1976 واقعا برايش مبارزه شده. تلاشي است که عمدتا در حزب کمونيست انقلابي آمريکا (آر سي پي) [صورت گرفت] و جمعبندي از اينکه چي گذشت.... باب آواکيان که اين جمعبنديها را کرده به آن ميگويد موجِ اول جنبش کمونيستي. بحث ايناست که اين موج به پايان رسيده [و] ما نميتوانيم دنيا را با کمونيسمي که قبلا بود تغيير دهيم. احتياج به يک کمونيسم نوين است و اصول اين کمونيسم نوين، پرداخته شده. اين کمونيسم نوين يک دانش پيشرفتهي مارکسيستي است. يک آگاهي پيشرفتهي مارکسيستي است که بر مشکلاتي که بوده در عرصه نظري فائق مي‌‌‌‌آيد...».
...
رفيق، همچنين مباحث و طرحهاي مشخص مربوط به کردستان و نظرات اوجالان در اين زمينه را باز کرده و سازشکاري نهفته در اين تفکرات را آشکار ميکند. نظراتي که بهعنوانِ «کنفدراليسمِ دمکراتيک»، «آتونومي دمکراتيک» فرموله شدند و خواستارِ اين بودند که از طريق جامعه مدني و پارلمان و مذاکره تضاد بين ملت کرد و دولت شوينيست ترکيه را حل کنند. رفيق امير با استفاده از مثالهايي نشان ميدهد که چنين امري در چارچوبِ دولتهاي ارتجاعي منطقه (ترکيه و سوريه - با بشار يا بي بشار)، ناممکن است. امير از نمونههاي روشني مانند نظامِ آموزشي مثال ميآورد و ميگويد (نقلِ به معني):
در روژاوا کتاب درسي درست کردهاند. کتابِ درسي، سياست ميخواهد. چه نوع محتوايي؟ در چه مدارسي؟ معلمين را چطور تعليم ميدهيم؟ تدريسِ به غير کُردزبانها چطور خواهد بود؟ و... براي ادارهي اقتصاد چي؟ دادگاهها چي که خيلي مهماند... همه اينها بايد چيزهايي باشد غير از اينکه اين دولت سوريه تابهحال داشته است. بايد در تضاد آن باشد. وگرنه چه فايدهاي دارد؟ فرض کنيم جنگ تمام شد. يا دولت بشار باقي بماند يا دولتِ ائتلافي سر کار آمد. يا «پ ي د» و يا ديگر گروهها. مثلِ احرارالاشام که من ميگويم اشرارالشام. اين دولت اصلا اجازهي آموزش به کُردي نميدهد. حتا آزاديخواهترين اينها اجازه نميدهد کُردها در سوريه به کُردي تحصيل کنند. چطور ميتوان در چارچوبِ دولتِ سوريه آتونومي دمکرات داشت؟ حتا دمکراسي بورژوايي هم نميتوان داشت.
در اين بحث، رفيق امير نشان ميدهد که بدون سرنگوني دولتهاي ارتجاعي منطقه، بدون به روي کار آوردن نظامي انقلابي همهچيز توهم است. رفرميسم و ناکجا‌‌‌آباد است که رهبريهاي بورژوايي، مردم را به آن فرا ميخوانند. به قولِ رفيق امير اين خطها و مواضع، تاکتيکي نيست. بلکه خط و راهي است که رهبريهايي بورژايي در پي گرفتهاند.
...
رويکردِ مهم در مصاحبه اين است که رفيق امير حاضر نيست در برابرِ راهي که غلط است سکوت کند. حتا اگر بسياري از رزمندگانِ اين راه، تودههاي مردم بهويژه زناني هستند که براي اولين بار دارند سرشان را بالا ميگيرند. دقيقا بهخاطرِ همينهاست که رفيق امير، سکوت نميکند و به ما ياد مي‏دهد که مصلحتانديشيهاي غلط را بايد کنار بگذاريم و بيراههها را نقد کنيم و اين بهترين همبستگي و ياري به آن دسته از رهروان اين راه است که با نيات و آمال رهاييبخش و زيبا وارد اين بيراهه شدند که نتيجهاش بنبست و چهبسا سرخوردگيهاي بسيار و از دست دادن فرصتها و نيروهاي بسيار خوب است.
در فضاي سياسي اسفناکي که در جنبشهاي مختلف خاورميانه حاکم است و به جوانان، فريب و خودفريبي مي‌‌فروشند، حرفهاي محکم رفيق امير در مورد اسرائيل الهامبخش است. آخر، يک دولت استعماري که بر نسلکشي يک مردم ديگر بنا شده چطور ميتواند به رهايي مردم کردستان خدمت کند؟ کسانيکه اين حقيقت تاريخي را نميبينند بهتر است کمي تامل کنند و بپرسند: واقعا دارند چه مي‏کنند؟
...
شک نيست که رفيق امير بهخاطرِ صراحت لهجهي انقلابي کمونيستياش در پستوهاي تاريکانديش يا فضاي ليچارگوي اينترنت مورد حمله قرار خواهد گرفت. اما چنين رفيقي هرگز نميتواند بهجاي اينکه بيانکنندهي منافع واقعي و راه رهايي واقعي نهتنها تودههاي مردم کردستان بلکه ميلياردها بشر تحت ستم و استثمار و در نهايت کل بشريت باشد، در مقابل بنبستها و تلاشهايي که ميشود تا تودههاي مردم به زير بال و پر بورژوازي کشيده شوند، سکوت کند. او درواقع براي کساني که واقعا ميخواهند در مقابل وضعيت هولناک جهان، راه رهايي را به تودههاي مردم نشان دهند مدلسازي ميکند.
يادداشت:
 1. لينک تصويري اين مصاحبه را در https://www.youtube.com/watch?v=OqarorjOeKk بينيد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر