۱۳۹۶ آبان ۱۴, یکشنبه

معرفی کتاب «نقد جهان اوجالان»



فصل چهارم: «دفاع مشروع: سازش به سعی سلاح»
نام کتاب: نقد جهان اوجالان
نویسنده: صلاح قاضیزاده با همکاری امید بهرنگ
ناشر: انتشارات حزب کمونیست ایران (مارکسیست لنینیست مائوئیست)
سال نشر: چاپ اول آذر  1395

از نشریه آتش - شماره 68



نقد جهان اوجالان عنوان کتابی است که از سوی حزب کمونیست ایران (ملم)  منتشر شد. موضوع کتاب، نقدی همهجانبه از موضع کمونیستی نسبت به نظرات و خط سیاسی و ایدئولوژیک عبدالله اوجالان رهبر در حبس پ.ک.ک (حزب کارگران کردستان) است. کتاب، شامل یک مقدمه و یک نتیجهگیری و 8 فصل مجزا با عناوین متفاوت است. معرفیِ مقدمه و فصلِ اول و دوم و سوم کتاب را در شمارههای پیشین آتش خواندید. در اینجا به معرفی فصل چهارم می‌پردازیم.

دفاع مشروع: سازش به سعی سلاح
موضوع فصل چهارم، نگاه پ.ک.ک و پژاک به مبارزة مسلحانه و جنگ است و نقد تئوري «دفاع مشروع» اوجالان. عنوان اين فصل «تئوري دفاع مشروع: سازش به سعي سلاح» است. حزب کارگران کردستان مبارزه مسلحانه را در سال 1984 و پس از کودتاي ارتش ترکيه آغاز کرد. بنا به گفته اوجالان، زمانيکه تمامي راههاي مسالمتآميز بر خلق کُرد بسته شده بود، آنان اين شيوه از مبارزه را در دستور کار خويش قرار دادند. پس از آن اوجالان در دره بقاع لبنان که تحتِ کنترل دولت سوريه بود، مستقر شد و جنگ را آغاز کرد و بهتدريج در دهه هشتاد آن را گسترش دادند. دورنماي سياسي دورة نخست جنگ پ.ک.ک (1984-1994) استقلال کردستان و تشکيل دولت کُردي بود. اوجالان بر آن بود تا از طريق کمک‌‌هاي دولت بعث سوريه که در آن دوره در کمپ سوسيال-امپرياليسم شوروي قرار داشت به اين هدف نايل آيد.
اما اوجالان و پ.ک.ک مدعي هستند که از اواسط دهه 90 ميلادي مشي نظامي خود را تغيير داده و امروزه از لفظ «تئوري دفاع مشروع» براي بيان خط نظاميشان استفاده ميکنند. بهطور خلاصه، مختصات و ويژگيهاي استراتژي دفاع مشروع که در کتابِ «خط مشي دفاعي مشروع» آمده عبارت است از: 1) دفاع مشروع، پديدهاي ذاتي و دائمي و ضروري است. امري است برآمده از ذات موجودات زنده و از جمله انسان. 2) بهلحاظ استراتژيک متکي به رهبري پ.ک.ک است و اين اصل مهمترين بُعد استراتژي دفاع مشروع است. 3) سازماندهي و دفاعي است برآمده از درون يک جامعه و متکي به تواناييهاي يک ملت و يک خلق و نه از بيرون از آن و توسط قواي بيگانه و سعي دارد تمام جامعه را صاحب قدرت و نيروي دفاع از خود بگرداند و نه فقط بخش و نيروي خاصي را. 4) دفاع مشروع فقط محدود به دفاع و سازماندهي نظامي نيست بلکه جامعه بايد در تمامي عرصههاي حياتاش ازجمله حيات ملي و فرهنگي و هويتي نيز به دفاع از خود و سازماندهي خود بپردازد و به سَرِهلدان (خيزش عمومي) روي آورد. 5) دفاع مشروع، صرفا خصلت و ماهيت دفاعي دارد و نه تعرضي و نابودگر و بهدنبال از بين بردن قدرت دولتي و نظامي دشمن نيست بلکه فقط به فکر مهار آن و دفع تهاجم است. 6) کسب قدرت سياسيِ دولتي را هدف جنگ خود قرار نميدهد بلکه آماج آن صرفا دفاع از جامعه و دمکراسي ذاتي و طبيعي درون جامعه است. 7) اين نوع جنگ، برخلاف جنگ خلق که از سه مرحله دفاع استراتژيک، تعادل استراتژيک و تعرض استراتژيک تشکيل شده، به سه مرحله به نام 1- دفاع غير فعال 2- دفاع فعال 3- دفاع کاملا فعال تقسيم ميشود که مدام در هم تداخل ميکنند.
در اين فصل، مباني نظريه دفاع مشروع با عطف توجه به تئوري جنگ خلق مائو بهعنوان يک استراتژي علمي و کارآمد براي جنگ، مورد نقد قرار گرفته است. برخلاف نظر اوجالان، جنگ و پيکار نابودگر ميان انسانها امري ذاتي و طبيعي نيست بلکه برآمده از مناسبات و روابط مشخص اقتصادي و اجتماعي است و الزامات جامعة طبقاتي و روابط استثماري است که انسانها را به کشتار و تجاوز نظامي عليه يکديگر واميدارد. پيدايش جنگ يک مسالة اجتماعي و مربوط به مقطع معيني از تاريخ اجتماعي است که تقسيمات طبقاتي و جنسيتي بهوجود آمدند. چنانکه مائو گفت مساله اين است که جامعة بشري و تضادهاي آن به شکلي تکوين يافتهاند که براي خلاص شدن از هيولاي جنگ ناگزير بايد جنگيد.
جهتگيري ملي جنگ پ.ک.ک بهعنوان يک محور ديگر، مورد نقد قرار گرفته و اينکه در جهان امروز اگر رهبري انقلاب، جنگ و ارتش از افق انترناسيوناليسم پرولتري پيروي نکند، اگر از تعريف جنگ انقلابي براساس مليت و نژاد دوري نکند، بهناگزير موجب تقويت ايدئولوژي بورژوايي شده و دير يا زود و درنهايت، شکلديگري از ستم را بازتوليد خواهد کرد. کمونيستها، انقلاب را با هدف رهايي تمام بشريت پيش ميبرند.
در اين فصل، همچنين با بررسي اهداف استراتژيک نظريه دفاع مشروع به اين مساله پرداخته شده که هدف پ.ک.ک از جنگ، نه سرنگوني کامل دشمن و در هم شکستن ماشين جنگي و دولتي آن بلکه گرفتن سهمي از نظام مسلط و وضعيت موجود است. اوجالان ميگويد وجه تمايز اساسي دفاع مشروع  با خط نظامي سابق پ.ک.ک در اين است که هدف آن نابودي دشمن و برانداختن دولت دشمن و جايگزين کردن دولت جديد نيست بلکه هدف اصلي، دفاع همهجانبه از هويت و هستي فيزيکي و موجوديت ملي جامعه در برابر قدرتهاي تصفيهگر و دولتها است. بههمين دليل، مشي نظامي آنها بهجاي کسب قدرت دولتي بر «همزيستي مسالتآميز دولتها و نيروهاي دمکراتيک» تاکيد ميکند. هدف جنگ از نظر اوجالان بايد دمکراتيزه کردن همين دولت موجود باشد. اين يعني قبول چارچوبه نظام حاکم، فشار آوردن به نظام و دمکراتيزه کردن رفتار دولت. «دموکراتيزه کردن رفتار دولت» بهمعناي آن است که دولت جمهوري ترکيه، بورژوازي کُرد را در ساختار و ساز و کار دولتي خود جاي دهد و «گسست از قدرتطلبي و جنگ افروزي» اسم رمزي است براي سهمخواهي از نظام حاکم، بدون اينکه تغيير اساسي در آن صورت گيرد. 
                               


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر