۱۳۹۱ دی ۶, چهارشنبه

علم از تکفیر تا تحریف!


علم از تکفیر تا تحریف!



حدود 400 سال پیش، گالیله ستاره شناس و ریاضی دان ایتالیایی پس از مطالعه و تحقیق و آزمونهای علمی، نظریۀ کپرنیک در مورد چرخش زمین و دیگر سیارات منظومۀ شمسی به دور ستارۀ خورشید را پذیرفت. این برخلاف تصویر نادرست و غیرعلمی کتابهای دینی بود که زمین را مرکز عالم و انسان را اشرف مخلوقات معرفی میکردند.  رویاروییِ با ناشناختههای کائنات و عدم آگاهی بشر به قوانین فیزیکی حاکم بر آن باعث شده بود که طی هزاران سال برای توضیح جهان عینی به اسطوره سازی بپردازد. شگفتیهای خود از تولد و حیات و مرگ انسانها و حیوانات و گیاهان، پدیدههای طبیعی قدرتمند و هراس آور مثل آتشفشان و صاعقه و سیل و زلزله، و حرکت رودها و دریاها و جوشش آبهای زیرزمینی را با توسل به ماوراء الطبیعه پاسخ دهد. با ذهن فعال و خلاق خود، شکلهای گوناگونی از افسانۀ آفرینش را تولید کند. برای خود خدایانی اختراع کند و قانون و اخلاق و روش زندگی «آرمانی» یا مطابق میل خود را به خواست خدایان نسبت دهد. خدای واحد ناپیدا را بیافریند تا هراس عمیق بشر از ناشناختههایی که نامش را قضا و قدر یا سرنوشت گذاشته بود در خود جمع کند و به سان یک قدرت مطلق ازلی، ابدی، دست نیافتنی و خدشه ناپذیر بالاتر از هر چیز و هر کس قرار گیرد.
نظریات گالیله با کتاب مقدس خوانایی نداشت و اگر تبلیغ و ترویج میشد پیش از هر چیز قداست و قطعیت کلام خدا زیر سوال میرفت. نشان میداد که انجیل هم میتواند اشتباه کند و چه بسا ادعاها و تعابیر دیگرش در مورد خدای یکتا و آفرینش جهان و انسان نیز اشتباه باشد. بنابراین مقامات کلیسای رم که در آن دوره نه فقط یک دستگاه دینی بلکه یک قدرت بزرگ سیاسی در سراسر اروپا به حساب میآمد، گالیله را پای میز محاکمه کشاندند. او نیز بنا به مصلحت (در واقع برای این که مرتد معرفی نشود و او را مثل بقیۀ دانشمندان پیشرو آن دوره در آتش نسوزانند) نظراتش را در حرف پس گرفت. هر چند تا پایان عمر آن نظرات را قبول داشت.
از آن زمان، بیش از چهار قرن میگذرد. اما هنوز هم کهنه پرستان و تاریکاندیشان دینی در گوشه و کنار دنیا، تئوریهای بارها اثبات شدۀ علمی در زمینۀ کائنات، زیست شناسی، فیزیک و... را بر نمیتابند. دستگاه روحانیتی که بر باورهای کهنه تکیه زده و در حفظ و تحکیم خرافه و جهل منافع سیاسی و اجتماعی خود را دنبال میکند طبیعی است به هر شکل ممکن به روی دانش شمشیر بکشد. البته با پیشرفت دانش بشری و تکامل ذهن انسانها در زمینههای گوناگون، افکار جاهلانه و خرافی نمیتواند به همان شیوههای صدها سال پیش تبلیغ شود. حمله به علم نیز ظرافتهای خاص خود را پیدا کرده است. حالا دیگر به جای رد کامل نظریات علمی و سوزاندن دانشمندان به همراه رسالههای کفرآمیزشان، بیشتر از حربۀ تحریف استفاده میکنند. دستگاه فکرسازی مذهبی از یک طرف میکوشد به نظرات خرافی خود رنگ و لعاب علمی بزند تا آن را برای مخاطب امروزی باورپذیر کند؛ و از طرف دیگر به تحریف تئوریهای علمی که خرافه و ضدعلم را زیر ضرب برده میپردازد و دانشمندان معتبر و پر طرفدار را «نهایتا خداباور» جلوه میدهد. این همان بلایی است که امروز در جمهوری اسلامی ایران میکوشند بر سر استیفن هاوکینگ کیهانشناس و فیزیکدان مشهور انگلیسی بیاورند.
هاوکینگ یکی از اتوریتههای زندۀ عرصۀ علم است. به موازات تکامل تئوریهای علمی وی در مورد هستی و گمانه زنیهای راهگشایی که ارائه میکند، مرتبا بر شمار همفکران و شاگردانش در سراسر دنیا اضافه میشود. اظهاریهها و مقالات وی در مقیاس میلیونی خوانده میشود و هر كلامش میتواند برای نظریهای اعتبار ایجاد كند و یا آن را بی اعتبار سازد. روشن است که باورها، قوانین و خط قرمزهای جمهوری اسلامی نتوانسته راه نفوذ فکری هاوکینگ را در جامعۀ ما ببندد. امروز این نفوذ را به ویژه در میان دانش پژوهان جوان میبینیم.
سال پیش گفتارهای هاوکینگ در مورد پیدایش جهان، در سطح دنیا جنجال به پا کرد. حرفهای وی به شكل یک فیلم مستند از شبکۀ تلویزیونی دیسكاوری پخش شد. در آنجا، او اعلام كرد كه قبل از وقوع «بیگ بنگ» (مِهبانگ) جهان تقریبا هیچ، و زمان، صفر بوده است. بنابراین جایی برای وجود خدا یا خالق نبوده است. هاوکینگ در چند جای دیگر از آن گفتار، وجود خدا را به لحاظ علمی رد کرد.
ترجمۀ فارسی كتاب جدید هاوکینگ در ایران تحت عنوان «نظریهای برای همه چیز ـ آغاز و فرجام هستی» توسط انتشارات جهان منتشر شده است. اما مترجم کتاب که محمد رضا غفاری نام دارد بر اساس همان ظرافتی که پیشتر گفتیم کوشیده «زهر کلام هاوکینگ» را بگیرد. در دنیای امروز دیگر به سختی میتوان متفکران توانای علم باور را مثل دوران قرون وسطی به چوبه بست و زیر پایشان هیزم روشن کرد. پس آدم هایی مثل غفاری مجبورند مقدمهای به کتابهای علمی اضافه کنند به این امید که آتش به جان تئوریهای هاوکینگ بیندازند.
البته اعتبار علمی هاوکینگ چنان سنگین و انکارناپذیر است که آقای غفاری مجبور شده در مقدمۀ ترجمۀ فارسی، خشک مغزان مذهبی حوزه و دانشگاه را به شکل مسخرهای به او بچسباند و ادعا کند که:
«گفتنی است كه نتایج مترتب بر تحقیقات اختر شناسی دكتر هاوكینگ بارها توسط فلاسفه و دانشمندان اسلامی تحت عنوان "برهان نظم در خداشناسی" به اثبات رسیده و تازگی آن بیشتر مربوط به شواهد علمیای است كه ایشان بدان توجه پیدا كردهاند.» 
اما ادعاهای مترجم به این ختم نمیشود. او مینویسد: «اخیرا در مورد هاوكینگ حساسیت هایی بوجود آمده است كه لازمست به ذكر مطالبی در این خصوص بپردازم. در این باره كه دكتر هاوكینگ در ذهن خود دغدغه خدا دارد و در ضمیر پنهان خود درگیر باورمندی به آفریدگار است جای تردید نیست. در این خصوص میتوان از آثار قلمیاش شواهد فراوانی آورد كه مترجم به آوردن نمونههایی از همین كتاب  بسنده میكند...»
معلوم نیست محمد رضا غفاری با چه عینکی توانسته باورمندی به آفریدگار را در «ضمیر پنهان» هاوکینگ ببیند. اگر چنین بود که دیگر اسمش را ضمیر «پنهان» نمیگذاشتند. و از آنجا که چنین نیست، آقای مترجم مجبور شده گوشهای از متن کتاب هاوکینگ را بدون جملات پس و پیش جلو چشم ما بگیرد و بگوید: دیدید راست میگفتم؟! غفاری از کتاب هاوکینگ نقل قول میآورد که: «چرا جهان باید دقیقا بدین گونه آغاز شود، مگر آن كه بگوییم خداوند از قبل تصمیم گرفته بوده است موجوداتی چون ما را خلق كند.»
این جمله میشود نشانۀ خداباوری هاوکینگ! در حالی که هاوکینگ در این بخش از کتاب دارد از مدلها یا تعابیر مختلف (و متضادی) صحبت میکند که از سوی انسانهای مختلف در مورد پیدایش کائنات ارائه میشود! «ضمیر پنهانی» که مترجم میکوشد از درون این جمله بیرون بکشد و به هاوکینگ بچسباند در واقع پندار خداباور خودش است.
البته آقای غفاری خوب میداند که با چنین تحریفی نمیتواند اعلام خداناباوری از طرف هاوکینگ را که این همه در سطح دنیا سر و صدا به پا کرده لاپوشان کند. بنابراین از در دیگری وارد میشود و ادعاهای جدیدی مطرح میکند: «تشكیكی كه اخیرا دربارۀ خداباوری هاوكینگ در جامعه ما شده است چندان از سر دقت و برخاسته از مطالعه آثار او نیست و بیشتر متكی است بر اظهارات و قضاوتهای شتابزده روزنامه نگاران غیر متخصص و معدود اشارات مبهم و احساسی خود هاوكینگ. اظهاراتی كه به طور عمده در هیچ یك از كتابهای معتبر او نیز نیامده است و اغلب ناشی از التهابهای روحی است كه ریشه در شرایط خاص جسمیاش دارد. در نتیجه، این قضاوتها را نباید با برداشتهای علمی هاوكینگ در حوزه اختر شناسی یكی دانست.»
متوجه شدید؟ یا مشکل از «عدم تخصص» روزنامه نگاران است که نمیتوانند به «ضمیر پنهان» هاوکینگ پی ببرند و یا مشکل از خود هاوکینگ است که مشکلات ناشی از معلولیت جسمی به او فشار آورده و دچار التهابات روحی شده است. به یک کلام، روانی شده و فکر میکند خدایی وجود ندارد! باید از آقای غفاری پرسید که چرا تجزیه و تحلیل و تفسیر هستی بر اساس تئوریها و آزمونها و دادههای علمی و واقعی نشانۀ روانی بودن است و اعتقاد به آفرینش دنیا در عرض شش روز، ایجاد بزرگراه در وسط دریای سرخ به یک اشارۀ موسی، زنده شدن مرده با نفس عیسی، نصف کردن ماه توسط محمد، حرف زدن سر بریدۀ حسین بر نیزه و یا دیدن خمینی در ماه، نشانۀ عقل سلیم؟
کاوه اردلان




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر